پست ویژه؛ تغییر رویه در بروزرسانی وبلاگ برای "عادت به نوشتن"
چند روز پیش که مطلبی را در وبلاگ پیمان حقیقت طلب عزیز (سپهرداد) خواندم، فرصت مناسبی پدید آمد تا در مورد این موضوع فکر کنم که: "در چه کارهایی خوب نیستم ولی آنقدر میل و انگیزه و علاقه دارم تا بتوانم با تدوام، آنها را بهبود ببخشم؟"
حقیقتش، تا دیروز، نوشتن جزو آن کارها نبود. یعنی بود ولی من به آن فکر نکرده بودم (احتمالاً به دلیل تصوری که از نوشتن یک مبتدی در هفته ها و ماه ها و سال های ابتدایی داشتم). تا اینکه روز گذشته، محمدرضا شعبانعلی از تجربیاتشان در وبلاگ نویسی خطاب به زینب دستاویز گرامی (و صد البته برای بقیه دوستانی که به وبلاگ نویسی و نوشتن علاقه دارند) بیشتر گفتند و ده پیشنهاد مطرح کردند. پیشنهاداتی که در نوشته محمدرضا شعبانعلی، به نظرم خیلی مهم آمد (و ممکن برای این روزهای من)، دو پیشنهاد اول ایشان بود:
پیشنهاد اول: هر روز بنویس.
زینب. شاید بعدها، تصمیم بگیری هفتهای یک بار یا دو بار یا حتی شاید ماهی دو یا سه مطلب بنویسی. اما برای شروع، ترجیحاً تلاش کن هر روز بنویسی.
مهم نیست چقدر مینویسی. یک سطر. یک پاراگراف. یا چند صفحه. اما بنویس.
البته اگر بخواهم اصول هدفگذاری و بحث نظم شخصی را مد نظر قرار دهم، باید هدفی بگذاریم که هرگز نقض نشود و قطعاً ممکن است بعضی شبها نتوانی بنویسی. پس شاید پیشنهاد عملیتر این باشد: در هفته، بیشتر از یک یا دو روز، به خودت مرخصی نده و از این مرخصی هم استفاده نکن، مگر اینکه مجبور شوی. همیشه آنها را برای شرایط اضطرار نگه دار.
این پیوسته نوشتن، باعث میشود که نوشتن به عادت تو تبدیل شود. شاید امروز، وقتی خستهای یا ذهنت مشغول است، نتوانی چیزی بنویسی. اما وقتی نوشتن به عادت تو تبدیل شد، مشکل دیگری پیدا خواهی کرد که البته مشکل بهتری است: خستهای و ذهنت مشغول است. اما نمیتوانی ننویسی و به نظرم، این نعمتی است که اگر در زندگی نصیب کسی شود، ناسپاسی است اگر چیز بیشتری طلب کند. چون «کلمه» مهمترین دستاورد نژاد انسان است و نوشتن، فاخرترین کاربرد آن.
و
پیشنهاد دوم: اگر از جایی چیزی نقل میکنی، حتماً حتماً حتماً از خودت چیزی به آن اضافه کن. حتی اگر در حد یک جمله
(راجع به نقل منبع نمیگویم، چون تو و متممیها به اندازهی کافی این اصول را میدانید و میشناسید).
نگذار ذهنت و زبانت، به تکرار طوطیوار خواندهها و شنیدهها عادت کند. وقتی شعری زیبا میبینی و نقل میکنی، یا جملهای یا پاراگرافی یا هر چیزی از نویسنده یا متفکری را برای مخاطبانت میگویی، فکر کن که چه حرفی میتوانی اضافه کنی؟
شاید چند سطری در مورد گویندهاش بنویسی. شاید در یک یا چند جمله، دیدگاه خودت را در مورد آن بنویسی. شاید توضیح بدهی که چرا برای تو، جذاب بوده است. چون قطعاً میدانیم که آنچه امروز در تو شوری برمیانگیزد، ممکن است در من، هیچ حسی ایجاد نکند. چنانکه دیگر روز، شاید در تو هم هیجانی ایجاد نکند. پس مهم است که اول خودت و دوم مخاطبت، بدانید که چرا این حرف یا جمله یا پاراگراف، نقل شده است.
خلاصه، دو نوشته پیمان و معلم عزیزم باعث شد، تصمیم بگیرم برخلاف رویه قبلی - که می خواستم تا حد امکان کوتاه ننویسم و ترجیحاً نوشته های غالب نقل قولی نداشته باشم - تا حد ممکن هر روز بنویسم، چه کوتاه و چه به کمک نقل مطالب از منابع مختلف، تا این نوشتنها به عادت ام تبدیل شده و روزی و روزگاری، به "دردِ ننوشتن" مبتلا شوم.
ممنون از نظر لطفت...
آره... ادامه دادن هنر واقعا ستایش برانگیزیه.