پریدن از چاه به چاله
قبولی در کارشناسی ارشد برای من، به معنای فرار از سربازی بود. قصدی برای خواندن نداشتم. راستش از سال دوم کارشناسی، فهمیدم قرار نیست چیز زیادی در دانشگاه یاد بگیرم. منظورم، از لابهلای کتابها و در کنار راهنماییها اساتید فعال در دانشگاه (در برخی موارد یا اغلب موارد، شاید گمراه کردنهای آنها) است. ولی خب، نمیتوانی هم، به دانشگاه بروی و اصلاً درس نخوانی. در دوران کارشناسی در حدی میخواندم که درس ها را پاس کنم. ولی با این حال، بودند درس هایی که به نوعی چشمم را میگرفتند و اتفاقاً در این معدود درسها، نمرات خوبی هم میگرفتم.
(بگذریم از اینکه دوران کارشناسی، با هدف تولید کارشناس به وجود آمده است ولی در عمل به تولید مدعیهای همچیز دان مشغول است. به خصوص در برخی از دانشگاههای کشور که حتی اساتید و مسئولین آن هم این توهم را در بین بیسوادانی چون من تقویت میکنند.)
داشتم میگفتم. برای من قبولی در ارشد یعنی اینکه میتوانم دو سالی به سربازی نروم و در این فرصت شاید بتوانم پروژه کسری خدمت هم بردارم که طبق قوانین جدید حداقل مدرک تحصیلی موردنیاز، کارشناسی ارشد است. اگرچه امروز بسیار محکم تر از سال دوم کارشناسی میتوانم بگویم که دانشگاه چندان چیز خوشایندی برایم نیست، اما در مورد سربازی میگویم اصلاً خوشایند نبوده و نیست.
فکر میکنم افتادن اگرچه گاهی اوقات (یا حتی اغلب اوقات) ممکن است بدون دخالت جدی سیستم تصمیمگیری ما رخ دهد، ولی در مورد پریدن اینگونه نیست. در پریدن حتماً باید اراده و تصمیمی باشد که پاهایت را برای رها شدن آماده کند. مخصوصاً وقتی قرار باشد از چاه عمیقی به اسم سربازی به چاله کمعمقتری به نام دانشگاه بپریم و حداقل کمتر وقتمان را تلف کنیم. با این استدلال از تصمیمی که گرفتم ناراحت نیستم (ناراحت را به معنای متاسف و غمگین نبودن میگویم. نه معنای تحتاللفطی آن. که اتفاقاً خیلی زیاد هم ناراحت هستم و نمیدانم کی از آن خلاصی یافته و راحت خواهم شد).
..........................
اشاره: متاسفانه، امتحانات پایانترم و برخی درگیریهای دیگر، مجال نوشتن در اینجا را ، طی یک هفته گذشته، به من نداد. در واقع، من نتوانستم درست آنها را مدیریت کنم. امیدوارم دوباره سعی کنم هر روز بنویسم. نوشتنی که در اینجا برایم به معنای آزادانه فکر کردن است و به این خاطر، خودم که خیلی لذت میبرم!
البته نه صرف فرار از خدمت ولی خب یکی از دلایل من هم فرار از خدمت بود
بر خلاف تو من خیلی خوشحالم که ارشد امتحان دادم / نه تنها دیدم در مباحث آکادمیک قوی تر شد بلکه تجارب زیادی هم تا الان به دست آوردم که تجربه کاری هم یکیشه که به زودی و به صورت جدی شروع میشه