لذت شیرین استعفا
امروز پس از دو ماه کلنجار رفتن و دودوتا چهارتا کردن با خودم، تصمیم گرفتم از جایی که حدود یک سال و نیم در آن مشغول به فعالیت بودم استعفا دهم.
شرکت متوسطی بود. دولتی بود.
چندین دلیل ریز و درشت منجر به چنین تصمیمی شد. دلایل کوچکی و کم اهمیتی (لااقل برای من و در این سن) نظیر پرداخت نامنظم حقوق، محیط نسبتاً نامناسب شغلی، سخت بودن اشتغال همراه با تحصیل ارشد و ... در آن دخیل بود. اما دو دلیل دیگر داشت که اگرچه کمی شخصیتر است، ولی برای من بسیار مهم است.
اول، تلاش برای هماهنگتر شدن حرف و عملام بود: همیشه وقتی بحث خصوصی و دولتی میشد، از دولتی بد میگفتم. میگفتم شیر مفت نفت را در سازمان های دولتی باز کردهاند و انتظار معجزه دارند. امّا در مورد خودم میگفتم، من آنجا به شیوه دیگری کار میکنم و نمیخواستم قبول کنم کم کم دارم به غالب کارمندهای دولتی تبدیل میشوم. حالا فکر میکنم قطعاً در سازمان دولتی دیگری مشغول به کار نخواهم شد، همین تجربه حداقل به بهبود تحلیل ام در مقایسه سازمان های دولتی با خصوصی کمک خواهد کرد و احتمالاً به قول معروف یکطرفه به سمت قاضی نخواهم رفت.
دوم، جلوگیری از کالیبره شدن اشتباه بود: این اواخر خیلی ترسیده بودم! داشتم تبدیل میشدم به یکی از آن افرادی که همیشه با طعنه و به بدی ازشان یاد میکردم. افرادی که در طول 8 ساعت اداری فقط چند مرتبه با انگشت اشارهشان کار میکنند. صبح میآیند انگشت حضور میزنند. در طول روز انگشت مبارک را برای تمییز کردن اندامهای متصل به صورت، استفاده میکنند. در پایان روز هم، انگشت خروج میزنند. تا فردا. داستان تقریباً تکرار میشود.
الان حقیقتاً احساس آزادی میکنم. داشتم در آن محیط خفه میشدم. بعضی تصمیمها چه شیرین است.
قطعا بهترین تصمیم بوده و محمد رضا هنر استعفا دادن می گفت کسی که امروز استعفا می دهد در واقع مدت زیادی است که استعفا داده است و تصویر کامل در ذهن اش شکسته است . اما پیشنهاد من این است که برای وارد شدن به شرکت های خصوصی سعی کنی قبل از ورد میزان سود دهی صنعت و میزان خروج نیروهای ی قدیمی را بسنجی ، گاهی چارت سازمان می تواند میزان پیچیدگی و یا میزان دموکراسی و یا نوع حاکمیت را مشخص کند که قطعا در بخش خصوصی سهامدار و مالک خصوصی است که در این زمینه گول حرف های پر رنگ و لعاب را نخور خوب تحقیق کن ببین که بزرگترین مانع شرکت چیست و این شرکت چه دیدگاهی در خصوص هزینه کردن برای زنده ماندنی در بازی رقابت دارد .گاهی وقتها این شرکت ها فکر می کنند نیرو ی انسانی مثل آدامس است تا وقتی شیرین است می جوند و بعد تف می کنند به بیرون .