در پی پاسخ به یک سوال مهم
هنگام کتاب خواندن یک عادتی دارم (خوب یا بدش را نمی دانم) که پس از خواندن چند بخش یا فصل از یک کتاب بر می گردم و مقدمه یا پیشدرآمد آن را مجدداً میخوانم تا سوال و بهانه ای که باعث شد این کتاب را بخرم و بخوانم را فراموش نکنم. علاوه بر آن ببینم تا به حال به پاسخی رسیده ام یا در کجای مسیر یافتن پاسخ ام هستم.
امروز که به فصل های پایانی کتاب "ما چگونه، ما شدیم؟" (نوشته صادق زیباکلام) رسیدم، ترک عادت نکردم و دوباره به قسمت های ابتدایی کتاب با عنوان "آیا ایران کشوری عقبمانده است؟" مراجعه کردم.
آقای زیباکلام توضیح می دهند حدود 200 سال پیش عباس میرزا (فرمانده کل قوای ایران در آن زمان ) خسته و درمانده از شکست ها و ناکامیهای پیاپی، در ملاقات با ژوبر فرانسوی، در عوض دادن فهرست اقلام موردنیاز قشونش پیرامون توپ، خمپاره، تفنگ و باروت، به او میگوید:
مردم به کارهای من افتخار می کنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کرده ام که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم؟ یا چه شهری را تسخیر کرده ام و چه انتقامی توانسته ام از تاراج ایالت خود بکشم؟... از شهرت و فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، معالوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من می شوند... نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و بهندرت آتیه را در نظر می گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری میدهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟
البته این نقل قول در کتاب "نخستین رویاروییها" (نوشته عبدالهادی حائری) آمده است.
به گفته آقای زیباکلام، کتاب "ما چگونه، ما شدیم؟" در پی پاسخ به این سوال تاریخی بر خواهد آمد.
ساده اندیشی هست اگر تصور کنیم حتی با جبران عقب موندگی های تکنولوژیک بتونیم این فاصله رو جبران کنیم چرا که عقب موندگی اصلی ما مرتبط با مباحث فرهنگی هست که حالا حالا ها کار داره