روزنوشته های بهروز ایمانی‌ مهر

#نوشتن_را_دوست_دارم
روزنوشته های بهروز ایمانی‌ مهر
:: می‌نویسم نه از آن رو که حرفی برای گفتن دارم؛ بلکه به این خاطر:
"که بیشتر فکر کنم".
"که بهتر و درست‌تر و دقیق‌تر فکر کنم".
" که بیشتر کتاب بخوانم".
" که دایره ندانستنی‌ها و نفهمیدنی‌هایم روز به روز وسیع‌تر شود".
"که ...".

آخرین نوشته‌ها

آخرین نظرات

پیوندها | * دوستان متممی‌ام

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگیری» ثبت شده است

   اولش شاید برای این باشد که واقعاً برای یک فایل، دسته مناسبی پیدا نمی‌کنم، امّا بعدش تبدیل می‌شود به جایی برای تنبلی‌ام. برای فرار از تلاش برای یافتن دسته مناسب آن. کم کم در دسته‌بندی کردن - که یکی از ویژگی‌های مهم و اصلی گونه بشر به حساب می‌آید - دچار ضعف و ناتوانی می‌شوم.
جالب اینجاست که پس از مدتی که وقت و حوصله و آرامش بیشتری دارم و به این فولدرها مراجعه می‌کنم، از خودم می‌پرسم: چرا آن فایل را در آن دسته قرار ندادم؟ این که مشخص است به آن دسته تعلق دارد. تازه این گفتگو به شرطی شکل می‌گیرد که فایل‌های موجود در این فولدرِ غیره یا Others یا هر نام دیگری، آنقدر زیاد نشده باشند، که حتی در هنگام حوصله‌دار بودنم هم تمایلی یا ترجیحی برای سرک کشیدن بهشان نداشته باشم.

علاوه بر مورد بالا، فکر می‌کنم این فولدر به محل امنی برای سرپوش گذاشتن بر ضعف (و یا فوبیای) تصمیم‌گیری‌ام هم تبدیل شده بود.

به نظرم این دام دسته "غیره"، که در واقع دسته‌ای محسوب نمی‌شود، تنها محدود به لپ‌تاپم نمی‌شود.

هر وقت که فردی را می‌بینم که مثلاً شبیه من یا دوستم یا آن دوست دیگرم نیست، به او در حالت خوشبینانه برچسب "عجیب و غریب" بزنم و به نوعی او را در دسته "غیره" قرار دهم. حال شاید با کمی تلاش و فاصله گرفتن از اینگونه دسته‌بندی‌ها و گرفتار نشدن در چنین دامی - که با دستان خودم برای خودم پهن کرده‌‌ام - می‌توانستم با دسته جدیدی آشنا شوم و به وسیله آن به رشد و توسعه ذهنی و فردی خود کمک کرده باشم.

سه شنبه, ۲۲ فروردين ۹۶ ۰ نظر

    همیشه وقتی می‌خواهم بفهمم از موضوعی چه چیزی را یاد گرفته‌ام، سعی می‌کنم اول نکاتی را که از آن مبحث به یاد می‌آورم را بر روی تکه کاغذی یادداشت کنم. سپس می‌ببینم از بین آنها چه مصداق هایی را می‌توانم در بین کارهای روزمره خودم یا تصمیمات گذشته‌ام بیابم که به حداقل یکی از این نکات مرتبط باشد.

امروز برای موضوع یادگیری (در فایل‌های صوتی یادگیری) نکاتی را که در ذهن داشتم به این شرح یادداشت کردم:

* یادگیری در دنیای امروز، یادگیری از طریق منابع محدود و معدود است (یعنی باید از بین انبوهی از منابع، نهایتاً چند منبع محدود را انتخاب کنیم)

** سعی کنیم چیزی را یاد بگیریم که در آن لحظه یا آینده نزدیک به کارمان بیاید (باید فعالیت ما جایزه و پاداشی در پی داشته باشد)

*** یادگیری فرآیند ورود اطلاعات به ذهن نیست. یادگیری یعنی یک چیزی وارد ذهن ما شود، یکم بگردد. ارتباط خودش را پیدا کند و در جای مناسب خودش بنشیند (مثل بازی تتریس) 

که مصداق‌های آنها اینها بودند:

مصداق * : مدتی است که لیست سایت‌هایی را که می‌توانند در زمینه‌ای که قصد دارم در آینده در آن متخصص شوم گردآوری کرده و با جستجوی نسبتاً زیاد اعتبارسنجی هم کرده‌ام.

مصداق ** : الان که دانشجو هستم و به دلیل انجام تمارین (که عمدتاً تحقیقاتی است) یادگیری مهارت تایپ ده‌انگشتی را در اولویت قرار داده‌ام. مورد دیگر یادگیری مهارت سخنرانی و ارائه است که به دلیل داشتن حداقل یک ارائه در دروس مختلف یک ترم، فکر می‌کنم یادگیری چیزی است که به آن نیاز پیدا کرده‌ام یا بزودی نیاز پیدا خواهم کرد.

مصداق *** : خودم را ملزم کرده ام، حداقل برای تمارینی از متمم که برایم خیلی مهم است، چند مورد از شیوه‌های یادگیری - که متمم در اینجا و اینجا پیشنهاد داده - را انجام دهم. تا صرفاً یک سری اطلاعات وارد ذهنم نشود که فقط برای بیان شکیل‌تر افکار پوسیده قبلی‌ام ، کاربرد داشته باشد.

 اشاره: البته شیوه دیگری هم وجود دارد (که زیاد دیده‌ام هیوا ،دوست متممی‌ام، هم از آن استفاده می‌کند) و به نظرم برعکس این شیوه است. یعنی به صورت آگاهانه فرآیند یادگیری را فعال کنیم. که آن استفاده از تعریف خُرده‌عمل‌ها یا میکرواکشن‌ها برای چیزهایی است که مایل به یادگیری آنها هستیم. که نیاز به توضیح اضافی من ندارد و از آن صفحه قابل پیگیری است.

پنجشنبه, ۲۳ دی ۹۵ ۰ نظر

   از زمانی که با مفهومی به نام یادگیری کریستالی آشنا شده‌ام، این مفهوم به دغدغه‌ام هم تبدیل شده است. فکر می‌کنم در این فاصله سعی کرده‌ام برای هر کاری که قرار است از آن چیزی یاد بگیرم و در واقع برای آن وقتم را اختصاص می‌دهم، به طریقی یادگیری کریستالی هم در آن رخ دهد.

لیست علاقمندی ها چیز تازه ای نیست و اتفاقاً خیلی سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها چنین امکانی را دارند. و با چند کلیک و مثلاً وارد کردن نام یک فیلم کلیه اطلاعات دیگر وارد و اصطلاحاً سینک می‌شود. با این حال فکر کردم، وقتی خودمان برای پر کردن تمام قسمت‌های آن آیتم (فیلم، کتاب، آلبوم موسیقی و ...)، وقت می‌گذاریم و مثلاً دنبال نام کارگردان، سال انتشار و ... می‌گردیم، ممکن است برایمان اتفاقات جالب‌تری رخ دهد. مثلاً؛ من انواع ژانرهای فیلم را اینطور فهمیدم. در صورتی که قبلاً فیلم را می دیدم و نهایتش نقدی از آن می‌خواندم. در این بین وقتی می‌خواهم به آیتمی امتیاز بدهم فکر می‌کنم که چه چیزی باعث شده من به این امتیاز بالا دهم ولی به دیگری نه. فهمیدم که به چه ژانری بیشتر علاقه دارم و سعی کردم فکر کنم چرا. و چنین اتفاقاتی برای من، سر منشاء حرکتی قدرتمندتر به سمت یادگیری کریستالی شده است.

از طرفی، برایم زیاد پیش آمده که دوستی می‌گوید چه فیلمی را برای دیدن پیشنهاد می‌کنی، از فلان کارگردان چه فیلمی را دیده‌ای و فلان فیلم یا کتاب چطور بود ... در این مواقع احتمالاً فایل علاقمندی هایم را در اختیارش قرار می‌دهم و وقت بیشتری برای کارهای دیگرم اختصاص می‌دهم.

گفتم این فایل را اینجا هم بگذارم تا اگر کسی خواست از چنین شیوه ای برای ثبت علاقمندی هایش استفاده کند، و با محیط اکسل هم راحت بود، وقت کمتری صرف طراحی آن کند.

    دانلود فایل اکسلِ لیست علاقمندی‌ها

سه شنبه, ۲۱ دی ۹۵ ۱ نظر

به نظرم می توانیم انبوه ای از فرصت های یادگیری را به راحتی از دست دهیم به این شیوه که؛ فکر کنیم چون قبلاً چیزی را دیده ایم یا شنیده ایم پس الان می‌دانیم دقیقاً چیست. یا اگر نمی دانیم دقیقاً چیست لااقل فکر می کنیم به جای تعمیق در آن بهتر است انرژی و وقت خود را به چیز تازه و جدیدتر اختصاص دهیم. شاید یک جور حرص دانستن بیشتر زدن به جای شوق یادگیری بیشتر.

مثال های زیادی در ذهن دارم که در زیر سعی کردم چند نمونه از آن را یادداشت کنم:

  • خبر کوتاهی چند خطی را قبلاً در شبکه اجتماعی دیده ام و حالا که در سایتی یا روزنامه ای در مورد آن مقاله چند هزار کلمه ای می بینم، پیش خودم می گویم این را که قبلا دیده ام، پس بروم در صفحات بعدی ببینم دیگر چه خبر است.
  • فیلمی را قبلاً دیدم و حالا وقتی دوستم که یک فیلم باز حرفه ای است و پیشنهاد دیدن فیلمی را می دهد، گزینه ای را انتخاب می کنم که تا به حال ندیده ام. حال آنکه شنیدن تحلیل او و دیدن فیلم در کنارش می توانست نه تنها عمق نگاه ام را نسبت به فیلم موردنظر و موضوع آن بیشتر کند بلکه شاید اصلاً متوجه می شدم فیلم را درست نفهمیده بودم.
  • مطلبی را قبلاً خوانده بودم و حالا که استادی می خواهد آن را بیان کند پیش خودم می گویم این استاد خیلی از دانشجویان خود عقب است و به زودی باید به فکر بازنشستگی خود باشد یا به فکر بازنشستگی او باشند و خودم را با کار دیگری مشغول کنم و اندک توجهی به او و حرف هایش نداشته باشم. چه آنکه ممکن بود همان مطلب را شاید از زبان و به روایت او می شنیدم، موجب می شد بفهمم قبلاً آن را دقیق نفهمیده بودم یا با مثالی که شاید از او می شنیدم آن مبحث برای همیشه در ذهنم جای می گرفت.
  • ...

این لیست می تواند خیلی طولانی تر شود ولی فکر می کنم به جنبه دیگری از ماجرا هم می توان فکر کرد و آن اینکه: چه فرصت هایی در جمع های دوستانه ای که در آن شرکت می کنم بوده که از آن استفاده نکردم در حالی که می‌توانستم با طرح مبحثی که فکر می کردم می دانم به جای موضوعی که فکر می کردم نمی دانم، باعث تعمیق و تصحیح دانسته های قبلی ام شوم؟

جمعه, ۲۶ آذر ۹۵ ۰ نظر