وابستگی، استقلال یا وابستگی متقابل؟
چند روز پیش وقتی داشتم کتاب "هفت عادت مردمان موثر" (1) نوشته آقای "کاوی" (2) را مرور میکردم، جمله زیر، به شدت مرا به فکر فرو برد:
به نظرم جدای از مصداقهایی نظیر وضع کشور و سایر بحثهای کلان اینچنینی - که در سطح دانش و فهم من نمیباشد - میتوان به این جمله به عنوان یکی از استراتژی های فردی در زندگی نیز نگاه کرد.
قبلاً به دلیل علاقه زیادی که به کارآفرینی داشتم، هر وقت که به تشکیل تیم فکر میکردم، تصورم بر این بود که همه چیز را باید خودم به تنهایی یاد بگیرم و اگر دیگر خیلی واجب شد با فرد دیگری شریک شوم. شاید چون فکر میکردم با هرچه کوچکتر کردن تیم ریسکهایی نظیر "لو رفتن ایده" (!) کاهش خواهد یافت و از طرفی سودی که هر فرد ازآن خود خواهد کرد، افزایش مییابد.
امّا حالا اسیفن کاوی میگوید:
وابستگی متقابل، به مراتب ارزشمندتر از استقلال است.
میدانم میتوان مثال هایی را یافت که بگوییم همیشه اینگونه نیست. قبول. ولی حرفم این است که میتوان به این جمله به عنوان یک استراتژی قابل دفاع در مقابل استراتژی های دیگر، به خصوص در زمان شراکت، نگاه کرد.
الان دارم فکر میکنم، در کنار استراتژی های استقلال و وابستگی متقابل، آیا استراتژی وابستگی را همیشه باید مردود دانست؟ یا در مواقعی بهتر است این گزینه را انتخاب کنیم؟ فعلاً که نتوانستم مثال یا مصداقی برای آن بیابم.
......................
(1) The 7 Habits of Highly Effective People
(2) Stephen Covey
وابستگی متقابل طبق تئوری مزیت نسبی باعث رفاه بیشتر برای طرفین و از طرفی بالا رفتن نرخ تولید جهانی به صورت کلی میشه